کلاس هشتم است. با دو نفر از همکلاسیهایش میخواهند رومهدیواری درست کنند. مادرش هم همراهش آمده است. دخترک قبل از شروع کار، دو کتاب با موضوع فراماسونری امانت میگیرد. مادرش میگوید: «مثل باباشه، این موضوع رو دوست داره.» دخترها به بخش کودک میروند تا رومهدیواری را بسازند. مادر در تمام مدتی که دخترک مشغول است زیر نظرش دارد. دلم میخواهد یک گوشه بگیرد بنشیند و اینقدر جلو چشمم رژه نرود. یکدفعه میآید جلو پیشخان و بیمقدمه میپرسد: «به نظر شما اینکه من منبع
درباره این سایت